بازار میوه خیابان هاشمینژاد از همه جای شهر مشتری دارد
بازاری به رنگ میوه، سبزی، مرغ و ماهی و خواروبار در کنار یک پیادهروی باریک سالهاست که در ابتدای خیابان شهیدهاشمینژاد در محله راه آهن مشهد جاگرفته است. بازاری با خریدارانی از تمام سطح شهر و بهویژه از محلههای اطراف که دل به تنوع و ارزانی آن بستهاند و برخی از آنها با تاریخ بازار قد کشیدهاند. این بازار اکنون از دیواری قدیمی که تابلوی هاشمینژاد ۵ بر آن زده شده، آغاز و تا سازمان تأمین اجتماعی کشیده شده است.
وقتی در دل این پیادهرو راه میروی و پای صحبت کاسبان قدیم و جدید و خریداران مینشینی، شهری نهفته در دل پیادهرو مییابی؛ شهری که به خریداران خود دل بسته است. خریداران هم دل به مرکزیت، تنوع و ارزانی اجناس این شهر یا بازار دادهاند. در آستانه شب چله، گشتی در این بازار زده و حرفها و درددلهای اهالی آن را شنیدهایم؛ البته مناسبتی که در پیش است، باعث شد بیش از همه اهالی بازار به میوهفروشان و خریداران میوه -که بیشترین تکاپو را در بلندترین شب سال دارند- توجه کنیم.
حنجره پنجره!
در این شهر رضا غیاثی که باربر و فروشنده میوه است، همه را برادرخود میداند. او روزی ۲۰ هزار تومان درآمد دارد و راست و دروغش پای همکارانش که با شوخی و خنده از کفشهایی که ۱۸ سال است، به پا دارد، پرده برمیدارند.
غیاثی از گرانیها گله دارد و حقوقش را برای تأمین مخارج زندگی کافی نمیداند؛ او میگوید که دو چیز آدم را پیر میکند: ماشین لگن و زن غرغرو! بعدش هم میگوید: ما اینجا آنقدر جار میزنیم که حنجرهمان پنجره میشود، آنوقت مردم برای خریدن دوکیلو نارنگی جانمان را به لبمان میرسانند.
تسلط بر سه زبان!
وحید و علی شاد دو برادری که خواروبار فروشی دارند، از اردبیلیهای بازار هستند. بخشی از مغازههای این بازار متعلق به اردبیلیهاست. پدر این دو برادر حدود ۱۸ سال است که در اینجا مغازه دارد، اما حالا این پسران، پدر را بازنشسته کردهاند و خود کار میکنند. آنها عنوان میکنند که بسیاری از کاسبان این بازار تحصیلکرده هستند.
فقط ۵۰ تومان ارزانتر!
حسین رضوی، میوهفروشی که از ۱۵ سالگی کمک دست پدرش بوده، صاحب یکی از مغازههای بازار است. از او درباره دلیل شلوغی این بازار میپرسیم، توضیح میدهد: مرکز شهر و نزدیک به حرم است و رفتوآمدش زیاد. از قدیم هم، چون مسیر بازگشت خیلی از مردم به خانهشان بوده، از اینجا خرید میکردند. ما از همه نقاط شهر مشتری داریم که البته بیشتر آنها از خواجهربیع، ابوطالب و گاز هستند. زائران هم میآیند، اما خریدشان زیاد نیست.
مرکز شهر و نزدیک به حرم است و رفتوآمد زیاد علت شلوغی این بازار است
او با اشاره به قیمت مناسب میوهها عنوان میکند: بار زیادی میآوریم و برای نماندن آن، از یک کنار میفروشیم (دستچیننداریم) و درنتیجه ارزان. در اینجا اگر فروشندهای ۵۰ تومان ارزانتر بفروشد، مردم به او مراجعه میکنند و این دلیل دیگری است برای ارزان فروختن میوه.این میوهفروش همچنین درباره یکی از دلایل نوسانات قیمت میوه میگوید: بخشی از قیمت میوه به هزینههای جمعآوری آن، سبد، حمل و نقل و... مربوط میشود که کم و زیادشدن این هزینههای جانبی روی قیمت تمامشده میوه تأثیر میگذارد.
دل و جگر برای بهقیمت فروختن
در این بازار بیشتر فروشندگان مستأجرند که با چندنفرشان گفتوگو میکنیم. یکی از آنها که نامش را نمیگوید، از ۱۰ سال پیش فروشنده است؛ او بیان میکند: در اینجا قیمت میوه، ارزان و فروشمان خوب است که یک دلیل آن، نیاز به فروش بالا برای تأمین اجاره مغازه است. در این کار باید جگر داشته باشی و به قیمت بفروشی؛ مثلا نارنگیای را که هزارو ۴۰۰ تومان میخری، باید به هزارو ۵۰۰ تومان بفروشی.
فروشندهای دیگر میگوید: گرانیها باعث شده وضع بازار بد شود و برای فروختن جنسمان دستچین هم بدهیم؛ چون قدرت خرید مردم کم شده و تقاضای نیمکیلو یا دانهای دارند. درباره طرح خرابی میدان شهدا که میپرسیم، صدایش بلندتر میشود: با خرابشدن اینجا ما آواره میشویم و باید به سر گذر برویم، چون اجاره مکانهای دیگر سنگین است و شاید فروش فعلی را نداشتهباشیم.
یکی دیگر از میوهفروشان ضمن ابراز مخالفت با نردههایی که از یکسال پیش جلوی پیادهرو کشیده شده، میگوید:شاید نردهها را برای ارزانشدن قیمت مغازهها کشیدهاند! ضمن اینکه الان رفت و آمد مردم هم سخت شده است و نردهها جز یکقسمت راه گذر به خیابان باقی نگذاشتهاست.
دیگر به این بازار نمیآییم!
دو خواهر یکی از خیابان امام خمینی و دیگری از طبرسی برای نخستینبار است که به این بازار آمدهاند. آنها از کیفیت و قیمت میوهها راضی هستند، اما میگویند که دیگر به این بازار نخواهند آمد! چون به قول آنها «در پیادهروی باریک همواره تنه میخوری و جای خانمها نیست.»
مراد یعقوبی با آن لباس ضدآب سبزرنگ، مرغ و ماهیفروش است. او از طرح میدان شهدا ابراز رضایت میکند و میگوید که دوست دارد اینجا پیشرفت کند. دلیل ارزانی قیمتها را که میپرسم، پاسخ میدهد: معمولا ۲۰۰ تومان ارزانتر است و همان کیفیت جنس مغازههای بیرون را دارد. خریداری در همین هنگام میگوید که اینجا تا پایان شب، چیزی نمیماند و همه چیز تازه است.
در پیادهروی باریک بازار همواره تنه میخوری و جای خانمها نیست
حوض انباری قدیمی زیر مغازه!
غلامرضا کوچکی، زمانی در این بازار نجاری داشته و الان سوپرمارکت دارد. او مدعی است که میدان شهدا را پلاکبهپلاک و کوچهبهکوچه میشناسد. کوچکی از حوضانباری قدیمی زیر یکی از میوهفروشها خبر میدهد! او معتقد است: بافت قدیمی میدان شهدا که چیزی از آن باقی نمانده، بهتر از حالا بود و الان تبدیل به پارکینگ ماشین و پاساژ شده است.درباره شکل گذشته بازار اینجا میپرسم که میگوید: در قدیم، چیزی حدود ۵۰ سال پیش، این بازار تنوع شغلی بیشتری داشت.
آن زمان تنها میوه فروشی، مغازه آقا رضا علیزاده بود. در کنار آن مغازههایی مثل خواروبارفروشی حاجیفروردین، مغازه حاجیرنجبر که نفت و زغال و لبنیات میفروخت، سبزیفروشی کاملانعدل، قنادی نوبخت، سمساری حاجآقا مطلبی، شکستهبندی افتخاری و ... بود. البته صاحبان این مغازهها فوت کردهاند و مغازه هایشان تخریب شده است.
کوچکی ادامه میدهد: بورس میوهفروشان الان شاید جایگزین گاریهای میوهای باشد که راسته آنها از سمت خیابان خواجهربیع (آیتا... عبادی کنونی) شروع میشد و تا پاسگاه فعلی میدان شهدا و هاشمینژاد ۲ میرسید. این گاریها بعد از انقلاب جمع شد.این فروشنده قدیمی نیز از کشیدهشدن نردهها انتقاد میکند و میگوید: نردهها برای مردم مزاحمت ایجاد میکنند. مردم باید در یکو نیممتر جا رفت و آمد کنند؛ بهخصوص که پیوسته است و راهی برای خروج ندارد. به نظر او با برداشتن میلهها و نیز با تنبیه فروشندگانی که سد معبر میکنند از طریق جریمههای جدی، مشکل برطرف خواهد شد.
دور همی می خوریم و می خندیم
گفتگوها را به سمت شب چله میبریم. یکی از میوهفروشها بیان میکند: در این شب بیشترین میوههایی که میفروشیم هندوانه و انار است. وقتی از او میخواهیم برایمان خاطرهای تعریف کند، میگوید: تنها خاطرهای که از شبهای چله به یاد دارم خستگی ناشی از کار زیاد است!
در ادامه از رمضانعلی شجاعیان که از محله سیدی برای خرید به اینجا آمده، درباره مراسم شب چله در خانواده او میپرسیم. میگوید: با بچهها و عروسها و نوهها شب چله دور هم جمع میشویم؛ فقط میخوریم و میخندیم. بعد با خنده اضافه می کند: میخورند و به ریشمان میخندند!
مهسا ثابتی، یکی از مشتریان بازار که متوجه حضور خبرنگار میشود، میگوید: فقط بنویسید همه چیز را ارزان کنند. از او درباره شب چله و چگونگی خریدش با وجود گرانیها میپرسیم که پاسخ میدهد: شب چله باید یاد کرسی مادربزرگ، صفا و صمیمیت بیفتی؛ ولی الان که اسم شب چله میآید، میگویی «وای چی بگیریم، چی نگیریم، که آبرویمان جلوی عروس و دامادمان نرود»! البته این شهروند فقط انتقاد نمیکند، او درعینحال به دنبال برگزاری شب چلهای خوب هرچند مختصر است.
هندوانه برای جشن تولد!
مردی مسن که از میدان تختی میآید و اینجا از آشنایانش میوه میخرد، از هندوانهای ۱۷ کیلویی یاد میکند که از جایی دیگر خریده و مشکلساز شده است: از شب چله همان سال دستم به دلیل سنگینی آن کشیده شد و دیگر نمیتوانم بار سنگین بلندکنم. ناگفته نماند وقتی هندوانه را ساعت ۱۲ شب در جمع مهمانان بریدیم، دیدیم یخزده است!
حسین اکبری از محله راهآهن نیز همیشه از اینجا خرید میکند. او با خنده تعریف میکند: شب چله تولد همسرم است و من هر سال برای کادو یک هندوانه بزرگ برایش میخرم! میپرسم اگر تولدش نمیبود، هندوانه نمیخریدید که میگوید: مگر دیوانهام که هندوانه کیلویی دوهزار تومان بخرم!
آدمهای هردمخیال!
به ابتدای خیابان عبادی میرویم تا قدیمیترین میوهفروش بازار هاشمینژاد را بیابیم، جایی که او در ورودی مسجد والدین، میوه هایش را چیده و ما را به ۵۰ سال پیش این بازار خواهد برد. او متولد سال ۱۳۲۱ در نغندر است و الان در بالاخیابان زندگی میکند. سواد قرآنی دارد و قاری هم هست. نام اصلیاش محمدرضا ساسانیمقدم است و مشهور به حاجمحمد نغندری. میگوید: وقتی وارد کار میوهفروشی شدم، میوهفروشان القاب عامیانهای داشتند؛ یکی حسنکَل، دیگری رضاچلاق، رضا زاغه، حسن پلنگ و ...! برای همین تا گفتند اسمت چیست: گفتم محمد نغندری.
از او درباره نحوه شکلگیری این بازار و حضور گاریداران میوهفروش میپرسیم، پاسخ میدهد: هنگامی که هر بشکه نفتِ دودلارِ ایران ۱۸ دلار شد و خزانه دولت پرپول، یعنی از سال ۱۳۳۹ تا سال ۱۳۵۵، بازرگانی ایران توانست اجناسی مثل میوه را از خارج وارد کند که همین امر باعث دادن تغذیه رایگان در مدارس و جاهای دیگر شد. اما دولت برای فروش اجناس نیرو لازم داشت.
برای همین، شهردار مشهد، میدانبار چهارراه نادری را ساخت و برای دورهگردانی مثل ما بازار روز احداث کرد که یکی از این بازارها در میدان شهدا یا میدان مجسمه سابق قرار گرفت و ما روی گاری میوههایمان را میفروختیم. یادم است پرتقال از لبنان و نارنگی از پاکستان میآمد. زمانی هم که آناناس وارد شد، ما به اشتباه به آن خربزه درختی میگفتیم!
هندوانه گل ناره، بِبَر و بِبُر
به اینجا که میرسد، از او میخواهیم شعرهایی را که گاریداران برای تبلیغ میوههایشان میخواندند، بازخوانی کند. میگوید: آنها شعرهایی به آواز خوش و بلند میخواندند که گاهی خندهدار، گاه هم پندآموز و گاهی نکتهای علمی در آن بود. مثلا اگر کسی سر ظهر برای خرید میوه به بازار میدان شهدا میآمد، گاریداران هم به عنوان متلک و ارشاد که دیر برای خرید آمده و هم برای تبلیغ و به فروش رساندن خیارهای ماندهشان میخواندند: آدمای هر دم خیال/ سر ظهر وقت ناهار/ بشینین پهلوی یار/ بزنین آبدوغخیار. برای سیبِ گلاب هم میخواندند: گلاب دارم یاسه/ کله دارم تاسه.
یا برای هندوانه صدا میزدند: هندوانه گل ناره/ ببَر و ببُر. یا: انگور به کِواره(سبد کوچک)/ کواره در گرفته؛ این برای تبلیغ قرمزی و رسیدگی انگور بود. این شعرها را هم میخواندیم: انار بخور که رنگ و روت وا بشه/ دانهمشکی دارم انار. حاجی نغندری عنوان میکند: بعد از انقلاب گاریها جمع شد و گاریداران مغازه اجاره کردند و شغلشان را ادامه دادند. من هم سالهاست که در ورودی همین مسجد میوه میفروشم و اجارهای هم به مسجد میدهم؛ البته به زراعت و کشاورزی در نغندر هم میپردازم.
میوههای پیچیده در زَروَرَق
از این کاسب قدیمی هم میخواهیم برایمان از شب چله بگوید. او به خاطراتش نقب میزند: در قدیم، شب چله ما گاریدارها برای مردم طبقهایی از میوه درست میکردیم. طبقها گرد یا مستطیل و چوبی بود و دور آن کنگره داشت تا میوهها نریزد. در واقع این طبقها مخصوص حمل توت بود. وقتی هم قرار بود برای جشن شب چله نوعروسی طبق بچینیم، میوهها را در زرورق میپیچیدیم و چراغ توری روی طبق میگذاشتیم و باربران، طبقها را که حالا خنچه نام میگرفت، روی سرشان میگذاشتند و سوار بر دوچرخه بدون اینکه با دستشان خنچه را بگیرند، به سمت خانه عروسخانم میرفتند.
مردم جشن میگرفتند تا غمگین نباشند
این شهروند یادی هم از شبهای چله قدیم در کنار خانوادهاش میکند که حافظخوانی و شاهنامهخوانی میکردهاند و با صدای بلند بیتی از حافظ میخواند: ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد/ دل رمیده ما را انیس و مونس شد.
او ادامه میدهد: از شاهنامه، داستان رستم و اسفندیار را میخواندیم تا وقتی کسی به بزرگی رسید، بزرگبینیاش باعث مرگش نشود: که گوید برو دست رستم ببند/ نبندد مرا دست جز چرخ بلند. حاجینغندری میگوید: من برای ۹ فرزندم که الان همه لیسانس دارند، در بلندترین شب سال از قسم قرآن به «نون و قلم» میگفتم و اینکه ارث من درسخواندن آنهاست؛ اصلا همه برنامههای شب چله آموزشی بود.
میپرسیم اصلا فلسفه شب چله چیست و چرا مردم جشن میگیرند، جواب میدهد: از اول دیماه تا ۱۰ بهمن چله بزرگ است؛ عین زمستان و سردی و نخوت طبع زمین. مردم در آن زمان که گرما و روشنایی نبود، جشن میگرفتند تا غمگین نباشند و این نخوت و سردی را از سر بگذرانند. البته در این ۴۰ روز کراماتی مثل تحرک پیدا کردن انسان، سرکه شدن انگور، نجاتیافتن حضرت موسی و ... نهفته است.
اما پایانبخش صحبتهای شب چلهای قدیمیترین میوهفروش بازار هاشمینژاد، رنگ و بوی محرم و صفر دارد: در شب چله شعرهایی برای ائمه هم میخواندیم، مثلا این بیت را: سرسلسله مردم آزاد حسین (ع) است/ آن کس که در این ره سر و جان داد حسین (ع) است. یا این ابیات: بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است/ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است؛ نه ظلم کن به کسی و نه زیر بار ظلم برو/ که این مرام حسین (ع) است و منطق دین است.
اجرای طرح تا نبش کوچه هاشمینژاد ۵
در ادامه این گزارش، برای اینکه پاسخ مسئولان به برخی انتقادهای مطرحشده را هم بشنویم، با دو تن از آنها گفتوگو میکنیم.مسئول اداره ترافیک منطقه ۳ میگوید: الان یکسال است که معبر کناری زیرگذر خیابان هاشمینژاد برای طرح میدان شهدا بسته شده است. قبل از آن، این معبر باز بود و در نتیجه تردد خودروها، خطری جدی برای عابران پیادهای بود که از بازار میوه و خواروبار خرید میکردند و رفت و آمدشان به خیابان هم کشیده میشد. علاوه بر آن، توقف خودروهای بار میوهفروشان در کنار پیادهرو، در تردد عابران و دیگر خودروها مشکل ایجاد میکرد.
به همین دلیل نردهها کشیده شد و حفاظی بین پیادهرو و خیابان ایجاد کرد.حامد رحمانی خاطرنشان میکند: با بهسازی خیابان هاشمینژاد و طرحی که برای آن داریم، مشکلاتی، چون سختی تردد در پیادهروی باریک برطرف خواهد شد.مدیر اجرایی طرح بزرگ میدان شهدا نیز اجرای طرح میدان شهدا را تا نبش کوچه هاشمینژاد ۵ میداند و میگوید: فقط برای تسهیل خروج اتوبوسهای پایانه دردستاحداث، با مالکان نبش کوچه هاشمینژاد ۵ صحبت خواهیم کرد، اما برای بعد از این کوچه برنامهای نداریم و در نتیجه کاری هم به بازار میوه نخواهیم داشت.
ابوالفضل افشاری زمان بازگشایی راستگرد کنار زیرگذر را تا پایان امسال عنوان میکند که این گفته حاکی از آن است که بعد از گشایش راستگرد، وجود نردهها همچنان لازم و ضروری خواهد بود.
*این گزارش یکشنبه، ۲۶ آذر ۹۱ در شماره ۳۴ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.


